یاس کبود

غمم را نیمه های شب,برای چاه می گویم

غم دل را برای چاه,هرچند گاه می گویم

چوباهر یک نفس ,خون می زند از سینه اش بیرون

برای چاه,از این ماتم جانکاه می گویم

امانت داده بودی یاس خود را یا رسول الله,ص,

چه آمد بر سر یاس تو ,در این راه می گویم

میان آتش و میخ و درو دیوار, یاس تو

برایت از شهید کمتر از شش ماه می گویم

مرا با دست بسته می کشیدی ,دشمنم اما

سپر شد از برایم فاطمه, ناگاه,می گویم

برایت از جفای یاوران آن غدیر خم

شده با دشمنان مرتضی همراه می گویم

به در آتش زده ,زهرای اطهر پشت در مانده

ز داغ میخ و از آن ناله ها و آه, می گویم

نگاهی کرد بر سوی علی ,ع, آن شاه مظلومان

شکایت با اشاره از برای شاه می گویم

برای ناصحی مشکل شده از غم سخن گفتن

غمِ دل را به چاهِ قلبِ خود ، دلخواه می گویم

 

استفاده از اشعار با ذکر منبع مجاز می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.