??جنگ یا جشن??

روز جشنِ خوبِ کوثر آمده !

شادیِ دل ها سراسر آمده !

آمنه قلبش حسابی شاد شد !

سینه خاتم ز غم آزاد شد !

عرشِ یزدان ، نور باران گشته است

موسمِ شادیِ یاران گشته است

حیف که در این میان یک مشکل است!

پایِ نفسِ ما همیشه در گِل است!

شکر ، شادی در دلِ ما ، عالی است!

خانه ام از بحثِ کادو ، خالی است!

بحثِ پول و مال و کادو ، داغ نیست !

باغِ پر گل ، جایگاهِ زاغ نیست !

لیک بعضی خانه ها ، چون محشر است !

فکرِ شیطانی میانِ هر سر است !

تلخ ، این ایّامِ شیرین می شود !

کادو و اندازه تعیین می شود !

جنگ ها بر پا شود با قهر ها !

در میانِ روستاها ! شهرها !

مردهایِ بی پول و بی اسکناس !

زیرِ خرجِ خانه و گوشت و لباس !

پولِ دانشگاه و کاغذ با کتاب !

کسب و کارهایِ پر از رنج و عذاب!

الغرض ! این عید و میلادِ عزیز !

می شود کُوفتِ بسی ، از خُرد و ریز!

کاش بود در فاطمیه ، فصلِ غم !

بحث و جنگِ کادو و بسیار و کم!

می گرفتیم زانویِ غم در بغل !

می زدیم برسینه و سر ، در محل!

می گریستیم و به دل ، غم داشتیم!

اَجر بر این درد و ماتم داشتیم !

روزِ میلاد علی ، روزِ پدر !

مثلِ روزِ زن ، ندارد دردِ سر!

چون که کادویش حسابی ساده است !

سویِ بقّالی برو ! آماده است !

جفتِ جورابی و یا یک زیرپوش!

می رسد دستور ! همین الآن بپوش!

ای خدا در سینه دارم ، دادها !

داخلِ دهلیزِ دل ، فریادها !

شعرِ من ، گر شعرِ شیرینی نبود!

قصدِ شادی بود و توهینی نبود !

ناصحی ! هستیم بینا و بصیر !

سربلند خواهیم شد در این مسیر!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.